Archive for ژانویه, 2024
پاییز ِ مدام
پاییز مدام
از مجموعهی ‹این تن را بگیر›
این تن را بگیر
با احتیاط بپوشان
به پتو نیازی نیست
دو دست کافی است
تا همه چیزی از نو آغاز شود
پستی و بلندیهاش را خواهی یافت
دلواپس نشو و نگذار چیزی بازت بدارد
اینها اخگرهای خُردیاند افتاده بر آن
کسی جمعشان نکرد
شاید اندکی خنک و سرد به چشم آید
اما پیامد پاییز مدام همین است
نترس اگر رودهای سرخی میان انگشتانات جاری شد
رایحهی اسطوخودوس
از زیر گیوتین بیرون میآید
با دگرگونی حال و هوای کیهان
کاردها خود کیفر دادهاند
اندکی دیرتر این رودها خشک خواهند شد
یادم آمد که از یاد بردم تنام را برای تو آماده کنم
میتوانم روی تو حساب کنم
دوست دارم این را
بگشا رگها را با دستانات
چونان گشودن ساقهی خیزران
به ساختن نی
بگشا این رگها را
کفش از پا بیرون آر
به زیر آ
شیرجهای عمیق
سنگهای سپید را گرد بیاور
از یاد بردم تسبیحی برات بخرم
به ژرفای آب درآ
تا به قلب من برسی
شاید آنی نباشد که آموختهایم
- سرخ و شکل ِ طرح ِ قلب –
لایههای ستبر غبار بر آن خواهی یافت
بازماندهی جنگهای قبلی
باید بیشتر بکوشی
به زدودن لایهها
تا رسیدن به هسته
رنگ روشن گوشت را خواهی دید
نه سرخ، از آن دست که به ما آموختهاند
صورتی.
یادم رفت شاخهای رُز در جیب کتات بگذارم.
فاتنه الغرّه با مجموعهی ‹فریب خدا› (2014) و شعرخوانی با عنوان ‹سالن شعر فاتنه› به بخشی جداناپذیر از جهان شعر در بلژیک و بعدتر هلند تبدیل شد.
این شاعر فلسطینی-بلژیکی در مجموعهی ‹فریب خدا› به ستیز با جهان خدایان و مردان از جهان بیرون برخاسته بود. مجموعه شعر ‹این تن را بگیر› (2019) سفری درونی است و گونهای ستیز با خود.
فاتنه الغرّه زادهی سال 1974 در نوار غزه است. او را یکی از استعدادهای درخشان شعر فلسطین نامیدهاند. سال 2009 از چنگ حماس گریخت و در شهر آنتورپ بلژیک ساکن شد. ‹من’ِ راوی شعر الغرّه از تجربهی درد عمیق و از خودبیگانگی فرد فلسطینی فاصله نگرفته است.
او در غزه به عنوان تهیه کنندهی رادیو برای خیرگزاری وفا (Wafa) کار میکرد.
از سال 2000 تاکنون چهار مجموعه شعر منتشر کرده و میهمان بسیاری از جشنوارههای ادبی جهان بوده است. دفترهای شعرش به اسپانیولی و ایتالیایی نیز ترجمه شده است.
شعر فاتنه الغرّه پر شور است. پر از احساس دردی ژرف با بلاغت عالی و بدون کنایه. به عنوان شهروندی فلسطینی میان تعهد سیاسی و ملی تمایز قایل میشود و با اینکه شعرش ریشه در سنت دیرینهی تغزل عربی دارد، بیشتر به گوهر شعر توجه دارد و از اینرو نمیتوان شعرش را ‹سیاسی› خواند.
برخی از شعرهاش یادآور شعرهای امیلی دیکنسون است. گویی خطی مستقیم کشیده شده میان شهر ویران و پرجمعیت غزه و آمهرست آرام در ماساچوست.
شعر او از عشق، رنج و شکست میگوید. در گفتگو با خدا، او را گاه آفریننده و گاه دیکتاتور میبیند، گاه پدر واقعی و گاه معشوق. شعرهایی با زبان نافذ و لحن اندوهگین و گاه نیز تنکامخواهانه. مجموعهای از همهی احساسات انسانی: خشم، مهر و تنانگی ظریف.
(Fatena Al-Ghorra)