Archive for 14/12/2012

نور جاودان. ورمیر و دالی

Vermeer en Dali
اسکارلت یوهانسن در فیلم دختری با گوش‏واره‏ی مروارید (2003) باید کاری فراتر از خود ارایه می‏داد: زنده‏شدن هم‏چون دختر ِ نگاره‏ی یوهانس ورمیر. این را فراتر از خود می‏نامم، زیرا دختر با گوش‏واره‏ی مروارید ورمیر (حدود 1665) خود کاری فراانسانی است. دختری که گوش‏واره‏ی مروارید دارد و با نگاهی محو اما غمگین به ما می‏نگرد، چنان ناب و آرام است که ما را فراتر از هر موجود میرا می‏کشاند. اما تنها این نیست: دختر با گوش‏واره‏ی مروارید از مونالیزای داوینچی و زاده‏شدن ونوس ِ بوتچلی نیز فراتر می‏رود.
هر سال میلیون‏ها نفر به موزه‏ی لوور و فلورانس می‏روند تا چهره‏ی مونالیزا و ونوس را ببینند، اما در این فاصله، دختر با گوش‏واره‏ی مروارید درماوریتس‏هاوس [Mauritshuis] شهر لاهه از ورای شانه نگاه‏اش به ما است. نگاه ِ او با همه‏ی اندوه ِ ناشناخته، از جنس نگاهی است بس ژرف‏تر و رازآمیزتر از نگاه ِ مونالیزا.
چه‏گونه است این: باید گفت که چرا «دختر با گوش‏واره‏ی مروارید» نگاره‏ای استادانه و بی نظیر است؟ از همین‏جا شروع می‏شود. «استادانه و بی نظیر» واژه‏گانی بزرگ‏اند و پر سر و صدا برای نزدیک شدن به سکوت و آرامش ِ غریب «دختر با گوش‏واره‏ی مروارید». این نگاره‏ی استادانه مقاومتی جانانه دارد در برابر هر گفته و ادعایی. هر واژه‏ای می‏جود فضای رازواره‏ی گِرد ِ این دختر را. این همه جذاب و دور، بی هیچ نشان از فریب‏انگیزی. در تاریکی ایستاده، اما خود نور می‏افشاند انگار. بر چهره‏اش نور ِ فیلتر شده‏ی روز می‏تابد، گرچه هم‏این نور به پس ِ صحنه نمی‏رسد. دست نایافتنی است، اما بس دعوت کننده. می‏توان به‏ش نزدیک شد.
جذاب است؟ شاید برای خیلی‏ها. نمی‏خواهم این را بدانم، از این‏که بس فراتر می‏بینم‏اش از جذابیت ِ روزمره. چنین می‏اندیشیدم همیشه در نگاه ِ به این نگاره از نزدیک. تا این آخرین بار که دیدم‏اش و خواستم فریاد بزنم:»یافتم… یافتم» و دوان از موزه بزنم بیرون. واژه را یافته بودم. نگاه‏اش که می‏کنم؛ جلوه‏ی تن‏کام‏خواهانه‏اش در سادگی، معصومیت و بی‏پیرایه‏گی‏ش است.
از این یافته خود به شگفت آمدم. نه از این که سادگی و معصومیت را در خور ِ او ندانم، اما از اندیشه‏ی این‏که دختر ِ ورمیری را با جلوه‏ی تن‏کام‏خواهانه ببینم، به شگفت شدم. جلوه‏ی تن‏کام‏خواهانه را اندکی زیاده‏روی دانستم.
باری، ورمیر «ماده» را به نگاره کشیده/کشانده و از طریق آن نور را. در نگاره‏های ورمیر نور و ماده به هم می‏آمیزند.
آمیزش ماده و نور بیرون از فن ِ نگارگری است که ما را به زمینه‏ی راز می‏کشاند. از این است که دختر پوشیده است در راز، بی نشان از جلوه‏ی تن‏کام‏خواهانه.
باقی در پی دی اف

14/12/2012 at 10:35 بیان دیدگاه


گاه‌شمار

دسامبر 2012
د س چ پ ج ش ی
 12
3456789
10111213141516
17181920212223
24252627282930
31  

Posts by Month

Posts by Category